مي گريزم ، زين دغلكاران دنيا مي گريزم
تا نيابندم دگر، گم كرده جا پا مي گريزم


تاب سنگ هرزه چشمان را در اين گلشن ندارم
چون تذرو از لابلاي شاخ گُل ها ، مي گريزم


اين دل زود آشنا را ، مي كشم در بند عُزلت
دو رتر هر جا ز مردم ديدم ، آنجا مي گريزم


چشم تا کی بر در و در انتظار بی وفایان
تا نریزم دیگر این اشک تمنّا می‌گریزم


یک شب آخر باغبان خوابش برد با ناله من
زین قفس آهسته چون مرغ شکیبا می گریزم


در قيامت هم چو روي آشنايان را ببينم
در پناه سايه ديوارِ حاشا مي گريزم


چشم هم گر خواست ، بگريزد ز ترس خلق ديدن
گويمش همره نخواهم برد ، تنها مي گريزم


مي گريزم با اميد بر نگشتن سوي مردم
هر چه زشتي ديدم از اين خلق ، زيبا مي گريزم

 

گريزم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرجع به روز اطلاعات سینما و تلویزیون interior-design17 وب تفریحی یادگاری مای مانهوا پمپ آب juniper6j situs 05-music سایت تفریحی talaghtooloogh سیدامیریاسین سهرابی